خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل
زن ملا مشغول پر کندن چند مرغ بود . گربه ای آمد و یکی از مرغ ها را دزدید و فرار کرد. زن فریاد زد: ملا، گربه مرغ را برد.
ملا از توی یکی از اتاق ها فریاد زد: قرآن را بیار!
گربه تا این را شنید مرغ را از بالای دیوار انداخت و فرار کرد.
گربه ی دیگری که این را دید از او پرسید :
تو که این همه راه مرغ را آوردی چرا انداختی؟
گربه گفت: مگه نشنیدی گفت قرآن و بیار؟
گربه دومی گفت: قرآن کتاب آسمانی اونهاست به ما چه ربطی داره؟
گربه گفت:
ملا می خواست بگرده تو اون و یه آیه ای پیدا کنه و بگه ازاین به بعد گوشت گربه هم حلاله تا نسل مون را از روی زمین برداره ....
خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل
:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1